کد مطلب:280048 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:589

کسی که مهدی را دیده
(اصول الكافی ج 1 ص 330):

عن عبدالله بن جعفر الحمیری قال: اجتمعت انا و الشیخ ابوعمر و رحمه الله عند احمد بن اسحاق فغمزنی احمد بن اسحاق ان اسأله عن الخلف فقلت له: یا اباعمر و انی ارید ان اسألك عن شیئی و ما انا بشاك فیما ارید ان اسألك عنه فان اعتقادی و دینی ان الارض لا تخلو من حجة الا اذا كان قبل یوم القیامة باربعین یوما فاذا كان ذلك رفعت الحجة و اغلق باب التوبة فلم یك ینفع نفسا ایمانها لم تكن امنت من قبل او كسبت فی ایمانها خیرا، فاولئك اشرار من خلق الله عزوجل و هم الذین تقوم علیهم القیامة و لكنی احببت ان ازداد یقینا و ان ابراهیم (ع) سأل ربه عزوجل ان یریه كیف یحیی الموتی قال: اولم تؤمن قال: بلی و لكن لیطمئن قلبی و قد اخبرنی ابوعلی احمد بن اسحاق عن ابی الحسن (ع) قال: سألته و قلت: من اعامل او عمن اخذ و قول من اقبل؟ فقال له: العمری ثقتی فما ادی الیك عنی فعنی یؤدی و ما قال لك عنی فعنی یقول، فاسمع له و اطع فانه الثقة المأمون و اخبرنی ابوعلی انه سأل ابامحمد (ع) عن مثل ذلك فقال له: العمری و ابنه ثقتان فما ادیا الیك عنی فعنی یؤدیان و ما قالا لك فعنی یقولان، فاسمع لهما و اطعهما فانهما الثقتان المأمونان فهذا قول امامین قد مضیا فیك، قال: فخر ابوعمر ساجدا و بكی ثم قال: سل حاجتك فقلت له: انت رأیت الخلف من بعد ابی محمد (ع)؟ فقال: ای والله و



[ صفحه 107]



رقبته مثل ذا و أومأ بیده - فقلت له: قبقیت واحدة فقال لی: هات، قلت: فالاسم؟ قال: محرم علیكم ان تسألوا عن ذلك، و لا اقول هذا من عندی فلیس لی ان احلل و لا احرم و لكن عنه (ع) فان الامر عند السلطان ان ابامحمد (ع) مضی و لم یخلف ولدا و قسم میراثه و اخذه من لا حق له فیه و هو ذا، عیاله یجولون لیس احد یجسر ان یتعرف الیهم او ینیلهم شیئا، و اذا وقع الأسم وقع الطلب، فاتقوالله و امسكوا عن ذلك.

بنقل از عبدالله بن جعفر حمیری گفت: من و شیخ ابوعمر و رحمه الله بنزد احمد بن اسحاق حاضر شدیم احمد بن اسحق با چشم به من اشاره كرد كه درباره ی حضرت مهدی (ع) از شیخ ابوعمرو سئوال كنم. من گفتم: ای ابوعمر و من می خواهم از تو چیزی بپرسم و شك ندارم در آنچه از تو می پرسم زیرا اعتقاد و دین من این است كه زمین از از وجود حجت (ع) خالی نیست و اگر چهل روز مانده بوقوع قیامت باشد و در این موقع حجت برداشته و در توبه بسته شود «و ایمان كسی سودی بحالش نبخشد آن كس كه بیشتر ایمان نیاورده یا بوسیله ایمان خود كسب خیری نكرده باشد» و آنها بدكاران از خلق خدای عزوجل هستند و آنهایند كه قیامت بر آنها قیام می كند ولی من دوست می دارم كه یقینم افزون گردد و همانا ابراهیم علیهم السلام از پروردگار خود عزوجل خواست كه به او نشان دهد كه چگونه مرده زنده می كند خطاب رسید مگر ایمان نداری؟ عرض كرد: آری ایمان دارم ولی این سئوال برای اطمینان قلب من بود و ابوعلی احمد بن اسحق به من خبر داده كه از حضرت امام هادی (ع) پرسیدم با چه كسی معامله كنم و از چه كسی احكام دین را بگیرم و گفتار چه كسی را قبول كنم؟ فرمود:عمروی مورد وثوق من است آنچه از من به تو رساند از من رسانده و آنچه از من به تو گوید از من می گوید پس از او بشنو و اطاعت كن كه او مورد وثوق و امین است و ابوعلی به من خبر داده كه از حضرت امام حسن عسكری (ع) مانند آن سئوال كرده امام (ع) فرمود عمروی و پسرش هر دو مورد وثوق می باشند آنچه از من به تو گویند از من می گویند پس از آنان بشنو و اطاعتشان كن كه هر دو مورد وثوق امین هستند و این فرموده دو امام (ع) می باشد كه درباره ی تو رسیده گوید: ابوعمرو بسجده افتاد و گریست سپس گفت: حاجت خود



[ صفحه 108]



را بپرس من گفتم: تو حضرت مهدی (ع) را بعد از امام عسكری (ع) را دیده ای؟ گفت: آری بخدا قسم.

پس به من گفت: بیاور. گفتم اسم او چیست؟ فرمود: بر شما حرام است كه از اسم او بپرسید و این سخنرا از خود نمی گویم زیرا حق من نیست كه حرامی را حلال و حلالی را حرام كنم و هر چه گویم از او است زیرا سلطان وقت فرمان داد كه امام عسكری (ع) رحلت كرده و فرزندی باقی نگذاشته و میراث او را تقسیم كرد و كسی میراث او را گرفت كه حق او نبود و اینك عیالات حضرت این سود آن سود می روند كسی را جرأت و جسارت آن نیست كه آنانرا شناسائی كند و چیزی به آنان برساند و اگر اسم برده شود در طلبش برآیند پس از خدا بترسید و از این تقاضا دست بردارید.

(اصول الكافی ج 1 غیر مترجم ص 333):

عن علی بن محمد عن ابی عبدالله الصالحی قال: سألنی اصحابنا بعد مضی ابی محمد (ص) ان أسأل عن الاسم و المكان فخرج الجواب: ان دللتهم علی الأسم اذا عوه و ان عرفوا المكان دلوا علیه.

بنقل از علی بن محمد از ابوعبدالله صالحی گفت: پس از رحلت حضرت امام عسكری (ع) از من پرسیدند كه اسم و مكان مهدی (ع) را بپرسم جواب رسید اگر آنان را به اسم راهنمائی كنید فاش كنند و اگر مكانش را بدانند دگران به آنجا راهنمایی نمایند.

(كمال الدین و تمام النعمة ص 406)

عن الأصبغ بن نباته قال: اتیت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (ع) فوجدته متفكرا ینكت فی الأرض فقلت یا امیرالمؤمنین مالی اراك متفكرا تنكت فی الأرض ارغبت فیها تقال: لا والله ما رغبت فیها و لا فی الدنیا یوما قط و لكن فكرت فی مولود یكون فی ظهری الحاد عشر من ولدی هو المهدی یملأها عدلا كما ملئت جورا و ظلما تكون له حیرة و غیبة تضل فیها اقوام و تهتدی فیها آخرون فقلت یا امیرالمؤمنین (ع) و ان هذا لكاین؟ فقال نعم كما انه مخلوق و انی. لكم بالعلم بهذا الأمر یا اصبغ اولئك خیار هذه الأمة مع ابرار هذه العترة قلت و ما یكون بعد ذلك قال ثم یفعل الله ما یشاء فان له ارادت و غایات و نهایات.



[ صفحه 109]



بنقل از اصبغ بن نباتة گفت: به محضر امیرالمؤمنین (ع) رسیدم دیدم كه متفكر نشسته و دست مبارك به زمین می زند عرض كردم: یا امیرالمؤمنین (ع) چرا متفكر نشسته و دست بزمین می زنی آیا رغبتی به زمین داری؟ فرمود: بخدا قسم نه رغبتی به زمین و دنیا هرگز یك روز هم ندارم ولی در فكرم در مولودی كه از صلب من یازدهمین فرزندم كه مهدی (ع) زمین را پر از عدل داد فرماید همچنانكه پر از ظلم و جور می باشد برای او حیرت و غیبتی باشد كه گروهی در گمراهی افتند و گروه دیگر هدایت یابند عرض كردم: یا امیرالمؤمنین (ع) این امر واقع می شود؟ فرمود: آری همچنانكه او آفریده شده و شما كجا علم و آگاهی باین امر دارید ای اصبغ اینان گزیدگان این امتند با نیكان این عترت (ع) عرض كردم: پس از آن چه می شود؟ فرمود: خدای تعالی هر چه خواهد كند زیرا خدا خواسته ها و پایانها و سرانجامها دارد.



[ صفحه 110]